فریبا منتظر ظهور از آن دسته نویسندههایی است که سوژهاش را نه درگذشته، بلکه در حال شکار میکند.
قلمفروش داستانی امروزی و در دورهی کرونا است، محور اپیدمی نیست، ذهن فروشی است، چیزی مانند تنفروشی، شخم زدن گذشته و زندگی دیگران به قلم نویسندهی کلاشی (پیکارسک) که خودش معتقد است از سر اجبار لگدمال نظام سرمایهداری و چیدمان پلیدِ فرهنگیاش شده است. نیما شخصیت اول قلمفروش آدمی متفاوت از دنیای پیرامونی قربانی ساختار فاسدی شده است که به صورت غیرمستقیم او را جایی قرار داده که امثال او را هیولاوار میبلعند.(وقتی که دو کتابش در سکوت خبری فروش نرفت، از سرزنش و تحقیر اطرافیانش خسته شد. یک سال بعد در سیو یک سالگی خانه را ترک کرد، رفت دنبال زندگی خودش، اندک پولش فوری تمام شد و فهمید فقر و گرسنگی چیست و شرم و تنهایی و خشم برایش باقی ماند. از خودش و کارش و از خانوادهاش، از جامعه و ناشر و مردم متنفر شد. و روی آورد به این آدمهای ناشناسی که در حسرت استعداد او بودند. استعدادش را به آنها فروخت، کاری شبیه تنفروشی!) از متن کتاب.واژهی انگلیسی picarecgue از واژهی اسپانیایی picareco یا picares گرفته شده که معادل سازی دقیقی برای آن دشوار است. پیکارسک از پیکارو مشتق شده که به سربازان اسپانیایی در قرن چهاردهم میلادی گفته میشد. با گذشت زمان پیکارو تغییر معنا داد و به معنی کلاش، رِند، حیلهگر و به کار گرفته شد.
رمان پیکارسک نوعی وقایع نامه به شکل شرح احوال و از زندگی آدمی شیاد از طبقات پایین جامعه است در شغلهایی مانند خدمتکار و نوکر روایت میشود که اموراتش را از راه حقهبازی و رندی میگذراند. اما قلمفروش یک نوکر به شکل مرسومش نیست، یا خدمتکاری مفلوک با رفتاری نخنما شده و کلیشه، قلم فروش نویسن يادداشتهای فریبا منتظرظهور...
ما را در سایت يادداشتهای فریبا منتظرظهور دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 3fmontazer0 بازدید : 158 تاريخ : جمعه 9 ارديبهشت 1401 ساعت: 15:40